شازده کوچولو

ساخت وبلاگ

خدایا یه راهی پیش پام بزار... شازده کوچولو...
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maha445a بازدید : 4 تاريخ : شنبه 10 دی 1401 ساعت: 17:39

دارم روی فایل گزارش مالی سال 95 كار میكنم... یه دفعه یه چیزی شبیه نور فلش تو چشمم میزنه دلم هورّی میریزه. یه سری تصویر كه تو اوج نامفهومی كاملا میبینمشون... تمام احساسات و اتفاقات نوزده سال گذشته زندگیم از نو جوونی تا الان در عرض كسری از ثانیه از جلوی چشمم میگذره... نوزده سال عذاب... انقدر نگران میشم كه دلم میخواد اصلا زنده نباشم و روزی رو نبینم كه دوباره روزای بی حاصل عمرم تكرار بشن... بغض میكنم ولی حلقه اشكم تا بن مژه هام بیشتر نمیاد بغضمو میخورم. یه آن سینه سپر میكنمو به خودم می‌گم: اصلا مهم نیست هر چی میخواد بشه. من محتاج توجه كسی نیستم. یه صدایی با تغیُّر بهم میگه "ولی شاید برات مهم باشه اگه بفهمی با این رفتارت دل خیلیا رو شكستی." قفسه سینم پایین میاد. با پشت خمیده پشت میزم به مانیتور خیره میشم از سرم میگذره كه دوباره فال حافظ بگیرمو حقیقتو از لسان الغیب بپرسم... چشمام و میبندم و نیت می كنم، ای حافظ شیرازی تو محرم هر رازی.... ولی رازی در كار نیست. حقیقتو خودم خوب میدونم. حقیقت مسلم پنهان من... من نیاز دارم و دارم اینجوری با اینهمه اصرار انكارش میكنم. به همون سختی كه تو بارها بهم گفتی ازش حرف میزنمو توی لایه های تو در توی نقاب آروم و فروتن صورتم پنهانش میكنم... غرور لعنتی من... ازت بیزارم و تا حد مرگ بهت معتادم... نیشخندت بهم میگه اومدی تا این بار هم مثل دفعات مكرر قبلی، فرصت آشتی رو ازم بگیری. رهایی از تو چقدر برام غیر ممكن شده شازده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maha445a بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 22:01

خدایا اینكه میگی به تلاش بنده هات نگاه میكنی، با بسته بودن زندگی ما به مویی كاملا مناسبت داره. وقتی من دارم برای رفتن به كلاس زبان و گرفتن مدرك و... برنامه ریزی میكنم، در حالي كه حتی معلوم نیست یك جلسه هم بتونم كلاس برم یا نه (زنده باشم یا نه) و این موضوع درمورد همه امورات زندگی من صدق میكنه، انگار رسیدن به مقصد مهم نیست هدف مهمه و تلاش من برای رسیدن به اون هدف. هدفی كه باید والا باشه...

حرف زدن چقدر راحته 

شازده کوچولو...
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : ادم وجميلة,ادم وحواء,ادم وجميلة الحلقة الاخيرة,ادم وجميلة بكرا,ادم وجميلة الحلقة 1,ادم وجميلة الحلقة 31,ادم وجميلة الجزء الثاني,ادم وجميلة اغنية,ادم وحواء قصة,ادم وجميلة مسلسل, نویسنده : maha445a بازدید : 17 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 5:49

خدایا سلام یكی دو روز بود داشتم دعا میكردم یا دیگه نبینمش یا اگر دیدم بهم سلام نكنه. امروز این اتفاق افتاد:) آخه مشغله ذهنی بدی بود. به هر حال شماره و كه بهش نمیدادم. هر روز هم كه از كنارم رد میشد سلام صبح بخير میگفت منم كه جواب سلامش و یكی در میون میدادم. البته خودت میدونی كه هم جواب دادنم و هم جواب ندادنم ناخودآگاه بود. یا بهتره بگم اون لحظه تصمیمی نمیگرفتم فقط یا جواب میدادم یا جواب نمیدادم. همین. خلاصه مطلب اینكه افكارم از این قراره: *آیا اشتباه نكردم؟ * چرا غمگینم؟ * آیا نباید جوابشو میدادم و باهاش بیشتر صحبت میكردم؟ * من از خ س پرسیدم. بهم نگفتن كه كاری شازده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maha445a بازدید : 17 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 5:49

ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﻧﻢ ﮐﻪ ﮔﺮ ﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺁﻳﺪ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺯﻧﻢ ﮐﻪ ﻏﺼﻪ ﺳﺮ ﺁﻳﺪ ﺧﻠﻮﺕ ﺩﻝ ﻧﻴﺴﺖ ﺟﺎﯼ ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺿﺪﺍﺩ ﺩﻳﻮ ﭼﻮ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻭﺩ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺩﺭﺁﻳﺪ ﺻﺤﺒﺖ ﺣﮑﺎﻡ ﻇﻠﻤﺖ ﺷﺐ ﻳﻠﺪﺍﺳﺖ ﻧﻮﺭ ﺯ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺟﻮﯼ ﺑﻮ ﮐﻪ ﺑﺮﺁﻳﺪ ﺑﺮ ﺩﺭ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺑﯽ ﻣﺮﻭﺕ ﺩﻧﻴﺎ ﭼﻨﺪ ﻧﺸﻴﻨﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﺁﻳﺪ ﺗﺮﮎ ﮔﺪﺍﻳﯽ ﻣﮑﻦ ﮐﻪ ﮔﻨﺞ ﺑﻴﺎﺑﯽ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺭﻩ ﺭﻭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺬﺭ ﺁﻳﺪ ﺻﺎﻟﺢ ﻭ ﻃﺎﻟﺢ ﻣﺘﺎﻉ ﺧﻮﻳﺶ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﮐﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﺍﻓﺘﺪ ﻭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺁﻳﺪ ﺑﻠﺒﻞ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺍﻩ ﮐﻪ ﺁﺧﺮ ﺑﺎﻍ ﺷﻮﺩ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺥ ﮔﻞ ﺑﻪ ﺑﺮ ﺁ شازده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید, نویسنده : maha445a بازدید : 12 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 5:49

خدایا درسته من خیلییی زیاااد بدم. درسته که هیییچ گذشته خوبی ندارم. درسته كه هروقت به مرگ فكر میكنم می بینم با این زندگی كه داشتم هیییچ شایستگی اومدن پیش تو رو ندارم..... خدایا درسته كه من بدم ولی تو كه خوبی، مهربونی، بزرگ و بخشنده ای. خدایا من نتونستم اونی باشم که تو میخوای ولی تو همیشه همونی كه من نیاز دارم... الانم با یه قلب شكسته فكر خسته نفس بریده اومدم پیشت كاش جوابم و بدی و مرهم خستگى هام بشی. همونجورى كه تا الان همیشه جوابم و دادی و بلاتكلیفم نذاشتی. خدایا... پر از بغضم. با تمام وجودم ازت میخوام كمكم كنی... توی مسیری ام كه بدون كمك تو قدم از قدم نمیتونم ب شازده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : خدایا کمکم کن,خدایا دلم گرفته,خدایا شکرت,خدایا خسته ام,خدایا دوستت دارم,خدایا کجایی,خدایا چرا من,خدایا منو ببخش,خدایا خسته شدم,خدایا چیکار کنم, نویسنده : maha445a بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 13:32

خدایا میترسم از اینكه این داستان هم بشه مثل.... خودت كه میدونی! البته درسته كه این دفعه فرق میكنه واقعا. ولی میترسم بیخیال بشه و ذهن من تا مدتها بیخود و بی جهت درگیرش بمونه. حالا خودمونیم. بالاخره كه یه داستانی باید به نتیجه برسه. نمیشه كه همه بیان و برن و من بمونم. دیگه دارم آسفالت میشم 

شازده کوچولو...
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maha445a بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 13:32

احتضار... چه كلمه كاملی برای وصف حال این سالهای من...

خدایا... كاش ميشد یا بمونم یا برگردم اینجوری كه نمیشه

بلاتكلیف نه رو زمینم نه رو هوا نه زنده ام نه مرده... اینجوری كه نمیشه ناقص و نصفه نیمه...

حتما یه راهی هست

بلبل عاشق تو عمر خواه كه آخر

باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید...

پی نوشت : مرسی خواهری امشب ضمن اینکه كلی حرفای من و گوش كردی یه كلمه بهم دادی كه مجبور نباشم برای وصف حالم كلی جمله ردیف كنم

شازده کوچولو...
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : احتضار,احتضار حتف ممات,احتضار الميت,احتضار مرتضی پاشایی,احتضار الموت,احتضار الاسد,احتضار چیست,احتضار اسد,احتضار القطط,احتضار زانية, نویسنده : maha445a بازدید : 68 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 13:32

خدایا ازت ممنونم بابت نگاه نگران و احوال پرسی امروزت... خدایا بابت مانده حسابم توی بانك ملی كه اصلا ازش خبر نداشتم ممنونم :* خیلی به موقع بود :) خدایا چرا امروز اینجوری شد!!! آخر وقت موقع برگشتن به خونه یه دفعه همه فایلا و اطلاعات سیستمم پرید :( امروز كلی كار كرده بودم. خدایا كمكم كن برسم دوباره گزارشم و آماده كنم وگرنه مرخصی مشهد برام خیلی سخت میشه :'(

شازده کوچولو...
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : امروز پر از شوق چشمای من,ظرف امروز پر از بودن توست, نویسنده : maha445a بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 13:32

مطمئنا هیچ وقت امشب و یادم نمیره گریه ها یا بهتره بگم زجه های پسر 4ساله ای كه تنها گناهش اومدن بدون اجازه به زندگی داغون ما آدمای مریضه خدایا ازینكه باعث شدم امشب حمید اینجوری شادی روزش به اشك آلوده به خون شب منتهی بشه از خودم بیزارم. امیدوارم ازم به حد مرگ بیزار بشه. دیگه هیچ وقت صدام نكنه به یاد امشب هروقت من و دید ازم رو برگردونه. شایدم بهتره آرزو كنم صبح فردا رو نبینم چون دنبالش روزایی میاد كه ما باز باید زیر مشت و لگد رفتن و زجه زدن پسرت و ببینیم و دم نزنیم. به خودت اجازه میدی دیگران رو بهونه خالی كردن هیجان منفی خودت روی بدن نحیف یه پسر 4 ساله قرار بد شازده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شازده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : عنوان ندارد,این وبلاگ عنوان ندارد, نویسنده : maha445a بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 13:32